با معنا/زنبور عسل
دل مردم از خدا دور شده است ابلیس به صورت ماه ، حلول شده است دجال به پستوی خانه رخنه کرده بود خدا رفته رفته از یاد همه رفته بود همسفرِ عقلِ مترسک و خیال پوچ سایه ی غیرت از این مزرعه کرده کوچ در فصل طوفان و تگرگِ امواج زن و مادر خود به ماهواره دهد باج کمبود تقاضا و فراوانی عرضه سکوتِ مترسک و مزرعه و کلاغ هرزه طغیان کثافت جوی و نجاستِ خاک افتادنِ پیش پا ، سردرختی پاک عشق گندیده ی انباری ، عرضه نوبر و کال عرض اندام پیش خر و سرخوشی تنگ حال قافل از وعده ی در پیش ، زمستانی سرد برکه ی خشکیده و یک مزرعه ی زرد به گوش کَرم این خجالت خبر داغ خوشه ی گندم هدیه ی مترسک به کلاغ متروکه دل و ، غم کردنِ کوت پر شده دفتر شعرم از سکوت خوش باش و به یک فاجعه بنگر باشی به شبی صاحب یک گله ی گر پشیمان شدن و بغض گلو چه سود بر پدر آن که این عامل فتنه را سرود حرف زدن به خودی خود جوابه ، هر حرفی که باشه یعنی هنوز امید هست حتی اگر فحش باشه یه صحبته اما وقتی سکوت جواب باشه میشه گفت همه چیز تتموم شده آره سکـــــــــــــــوت از آجیل سفره عید چند پسته لال مانده است سکوت دندان شکن است
ادامه مطلب
آنها که لب گشودند ، خورده شدند
آنها که لال مانده اند ، می شکنند
دندانساز راست می گفت
پسته لال ،
لطفا صفحات دیگر را نیز ببینید |