با معنا/زنبور عسل
اگر قرار باشد همین الان در لحظه بمیرید ! چه چیزهایی با شما می میرد ؟ کدام کار نیمه تمام ؟ کـــدام آرزو ؟ کدام رویا ؟ و چه چیزی از شما باقی خواهد ماند ! کدام کــــــــــــــردار ؟ چه نامــــــــــی ؟ و چه نشانی ؟ شاید خودت را خواستی یک روز برگردی باید مسیر کودکی ها را بلد باشی وقتی که حتی از دل و جان دوستش داری باید هزار آیا و اما را بلد باشی من ساده ام نه ؟ ساده یعنی چه ؟ نمی دانم اما تو باید سادگی ها را بلد باشی گفتی : " وجود ما معمایی است " می دانم اما تو باید این معما را بلد باشی همیشـــــه فکــــر می کردم چون گرفتاریم به خدا نمی رسیم اما واقعیت اینه که چون به خــــدا نمی رسیم گرفتاریم هر کوچکتری امکان دارد کمتر گناه کرده باشد و هر بزرگتری امکان دارد بیشتر ثواب برده باشد پس دیگران را به دیدمثبت بنگر در کودکی از تکلیف میترسیدیم حالا از بلاتکلیفــی گر کند روزی تمنا بر ماندنم دیده بر راهی دگر ، من که فکر مردنم هر دوتامون به خاطر هم خندیدیم البته من به تو لبخند تو به من پوزخند گفتی نمی خواهی که دریا را بلد باشی اما تو باید خانه ما را بلد باشی
ادامه مطلب
بمیرم به از این جان کندم
با تو امشب خند ام از سر گذشت
لطفا صفحات دیگر را نیز ببینید |